عشقانه ها سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
| ||
|
غمگین نپاش بر تنِ دفتر دوات را گاهی بیا گریز بزن خاطرات را اصلا بگو؟ کدام دلِ قدر ناشناس رنجانده است دخترِ خوبِ دهات را این چشم های نافذ باران گرفته ات یادم می آورد شبِ خیس قنات را آن کوچه های خاکی تا پاسِ شب رها آن شب نشینِ ساده و بی سور و سات را آن سفره ی همیشگی کاسه های ماست خیساندنِ مداوم نانِ بیات را آن دختری که با دو سه تا سکه ی سیاه می ریخت توی جیبِ لباسش نشاط را ... شاعر : خانم سپیده مختاری آبکنار منبع : گیله مرد نظرات شما عزیزان:
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم
در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |